فصیحی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۲۰۳: اشک حسرت در عذار ما غریبان ریختن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اشک حسرت در عذار ما غریبان ریختن هیچ کم نبود ز خون صد مسلمان ریختن جان فدای قاتلی کز حیرت نظاره اش زخم ما را شد فرامش خون به دامان ریختن نیم بسمل می طپم در خاک و خون ز آن رو هست آن قدر جان کش توان در پای جانان ریختن بس که اشکم بازپس گردد ز بیم خوی او خواهدم خون دیگر از چاک گریبان ریختن بستر درد تو می داند که بیمارانش را هیچ درمان نیست غیر از خون درمان ریختن خاک گویی کرده ام بر سر که چون باد بهار می توانم هر دم از دامان گلستان ریختن عشق می داند که در کیش فصیحی طاعتست بر در بتخانه آب روی ایمان ریختن فصیحی هروی