فصیحی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۱۹۱: یاد آن روزی که در میخانه ساغر میزدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یاد آن روزی که در میخانه ساغر می زدیم چون تهی می گشت دست از جام بر سر می زدیم خواه کنج بیضه خواهی آشیان خواهی قفس هر کجا بودیم از کنج طلب پر می زدیم مقصد ما سیر گلخن بود ورنه کی چو خس دست را بیهوده در دلهای صرصر می زدیم سینه می سودیم چون موج از عطش در هر سراب سیلی همت ولی بر روی کوثر می زدیم همره رضوان به سیر خلد می رفتیم و لیک سنگ ناکامی همان بر شاخ بی بر می زدیم چون چراغ بیوه زن بودیم اما از غرور صد شبیخون هر نفس بر موج صرصر می زدیم دست ما شغل گریبان داشت زآن در بسته ماند باز می کردند اگر ما حلقه بر در می زدیم در شهادتگاه غم ما و فصیحی عمرها زخم می خوردیم و فال زخم دیگر می زدیم فصیحی هروی