فصیحی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۱۸۱: روزگاری شد که ما زین بخت وارون میتپیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روزگاری شد که ما زین بخت وارون می تپیم همچو زخم دل گریبان چاک در خون می تپیم دیده عشقیم و ما را طالع نظاره نیست سال ها در انتظار یک شبیخون می تپیم موجه دریای خونابیم دور از زلف دوست بی قراری بین که هر ساعت دگرگون می تپیم دجله ای در هر بن مژگان ما بیکار و ما از برای قطره ای در کوه و هامون می تپیم نبض بیماریم ای دست مسیحا همتی کامشب از طغیان تب زاندازه بیرون می تپیم یار با ما همدم و ما از جدایی بی قرار همچو موج از تشنگی بر روی جیحون می تپیم سر این معنی فصیحی عشق به داند که ما خون فرهادیم و در شریان مجنون می تپیم فصیحی هروی