فصیحی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۸: درین مدت که در خیل اسیران تو جا کردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درین مدت که در خیل اسیران تو جا کردم ز من روزی که یک جان خواستی صد جان فداکردم گرم سوزند فردا هم ز هجران جای آن دارد که عمر بی وفا را توشه راه وفا کردم لبی کز نازکی بار لطافت برنمی تابد به خون غلطم که امروزش به دشنام آشنا کردم ندیدم ساحل عشقت همانا مردم چشمم که تا بودم درین دریای خونخوار آشنا کردم نصیب گوشه دستار آسایش پرستان شد به صد خون جگر هر غنچه عیشی که واکردم به گلشن رفتم و پر دیدم از بویت مشام گل ترا گفتم دعای جان و نفرین صبا کردم خمار امشب فصیحی قصد جانم داشت لیک آخر ز خون خویش خوردم ساغر وغم را دعا کردم فصیحی هروی