فصیحی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۰: میآید از سیر جگر آهم گلستان در بغل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می آید از سیر جگر آهم گلستان در بغل یاس و تمنا در نفس امید و حرمان در بغل ز آن سان که طفلان چمن دزدند گل از باغبان آهم کند گلهای داغ از سینه پنهان در بغل زین پیشتر گل می فشاند از خنده چاک سینه ام پژمرده کرد این لاله را تبهای حرمان در بغل من در سجود بت ولی لبریز استغفار دل دامان ز نعمت موج زن دریای کفران در بغل گر من بمیرم ای نگه از گلستانش وامیا ترسم کشد ناگه ترا گستاخ مژگان در بغل از چین زلفی می رسم سودایی وآشفته سر یک کعبه بت در آستین یک دیر ایمان در بغل دل را پرستم ار بود زیبا پرستش جز ترا کان غنچه از شاخ وفا روییده پیکان در بغل داغم ولی از وصل من نشکفت آغوش دلی روزی مگر گیرد مرا تابوت خندان در بغل هم زاد ناموس غمم زآنم فصیحی پرورد زخم شهیدان درکفن خاک شهیدان در بغل فصیحی هروی