فصیحی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۸: شب که جانم خسته از بیم وداع یار بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب که جانم خسته از بیم وداع یار بود ناله های خفته در دل بر لبم بیدار بود لخت لخت دل ز مژگان سوی چشمم بازگشت بینوا گویی چو من لب تشنه دیدار بود کاروان گریه گویی از جگر آمد که دوش قطره های اشک ما را ناله ها در بار بود دامنم از پاره های دل گلستان گشت آه یاد روزی کز تماشا دیده ام گلزار بود جان شب از خون جگر مرثیه ما می نوشت این قدر هم مرحمت ز آن بی وفا بسیار بود شرم عشقم می کشد کز دولت وصلش دو روز شعله های دوزخ غم در جگر بیکار بود بی تو هرگز نوبر سیر سر مژگان نکرد سال ها گویی فصیحی را نگه بیمار بود فصیحی هروی