جامی هروی
سلامان و ابسال
بخش ۶ - حکایت آن شاعر که دعوی مداحی شاه کرد و نامه ای مختصر به نام شاه پیش آورد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شاعری شد پیش شاه نامور کای ز رفعت سوده در افلاک سر در مدیحت تازه شعری گفته ام گوهری روشن چو شعری سفته ام گر چه خلقی در مدحت سفته اند اینچنین مدحی تو را کم گفته اند نامه ای آنگه به دست شاه داد کرده نام شاه و بس در وی سواد شاه گفتش کای تهی از عقل و هوش به که باشی از چنین مدحی خموش نیست نقش نامه ات جز نام و بس ذکر نام کس نباشد مدح کس نی به ملک و عدل وصفم کرده ای نی حدیث تخت و تاج آورده ای دور ازین اوصاف چون نامم بری آن نباشد شیوه مدح آوری گفت شاها تو بدین فرخنده نام یافتی شهرت به اوصاف کرام هر که خواند نام تو یا بشنود جز بدین اوصاف ذهنش کی رود چون بود نامت بر این اوصاف دال دفتری باشد ز اوصاف کمال گر چه حرفی غیر ازین مذکور نیست مدح تو گر خوانم آن را دور نیست جامی هروی