کوهی
غزل ها
شمارهٔ ۲۰۲: دیده ام در دل و جان روی تو را دزدیده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیده ام در دل و جان روی تو را دزدیده کرده ام طوف سرکوی تو را دزدیده جگرم خون شد و دزدیده و دل زین حسرت تا صبا دید شبی موی تو را دزدیده منم آن دزد که شب تا به سحر می گردم هر دم از باد صبا بوی تو را دزدیده میگدازد همه شب روز از این بیم چو شمع که ز رخ خال چو هندوی تو را دزدیده به چمن سرو سهی را به سحر گه دیدم سایه ی قامت دلجوی تو را دزدیده ماه و خورشید بدزدی برد از روی تو نور بر فلک نیز ملک خوی تو را دزدیده گفت کوهی به شب تار به آواز بلند ذره ی حلقه گیسوی تو را دزدیده کوهی