کوهی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۴: زمین وانجم و خورشید و ماه تا افلاک
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زمین وانجم و خورشید و ماه تا افلاک براق شاهد لولاک بسته بر فتراک شنو حدیث محمد رایت و ربی گفت خدای را بجز او هیچکس نکرد ادراک بشکل اعور دجال کور شد ابلیس چه زد بدیده شیطان رسول رمح سماک وجود داد خداوند هر چه موجودند ز نور ظاهر لولاک و خطه افلاک ز فیض قدسی حق هر دو کون موجودند وگرنه در عدم محض بوده اند هلاک ز نقش غیر جهان را که عکس هستی اوست به آب دیده آدم بشست هر دم پاک بدان هوا که رسد جان من بگلشن وصل چو غنچه پیرهن جسم کرده ام صد چاک ز لعل ساقی باقی مدام سرمستیم نخورده ایم شرابی که هست دختر تاک نگفته است و نگوید زبان دل هرگز بغیر گفتن توحید ذات حق حاشاک گذشته است ز اثبات و نفی چون کوهی ولیک در ره توحید میرود چالاک کوهی