کوهی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۴: حیدر آسا جان کافر کیش در روز مصاف
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حیدر آسا جان کافر کیش در روز مصاف ذوالفقار روح را ایدل برآور از غلاف همچو کرم پیله بر خود می تنی از حرص و آز عنکبوتی نیستی در خانه دنیا مباف باده صافی بنوش ای ساقیان صاف بین تا شود آئینه دل از کدورت صاف صاف آفتاب روی ساقی بین که جام می بکف همچو خورشید است گرد بزم مستان در طواف وه چه لطف است اینکه خاص و عام را ساقی روح تا ننوشد از کف او می نمیدارد معاف ایدل دیوانه تا یابی ز وصل او خبر سینه را از درد جانان شرحه شرحه کن شکاف کوهیا طاقت نداری تا به بینی آنجمال در پس دیوار تا کی می زنی لاف و گزاف کوهی