کوهی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۱: از اضافات کرده ایم اسقاط
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از اضافات کرده ایم اسقاط که نداریم در دو کون قراط درجهان ساختم بنان جوی فارغ از سبزه ایم و از جفزاط جامه روح را بدوخت خدا نه بمقراض و سوزن خیاط موی پیشانیم چو حق بگرفت در پی یار می روم به سباط در ره وصل سالکان گفتند هست دوزخ پل و بهشت صراط همه پیغمبران بر این بودند نوح ویعقوب و یوسف و اسباط سوخت بر آتش فنا عارف چوب مسواک و خرقه امشاط به بهشتی فروخت یک گندم هست شیطان ازین جهت خطاط هر که او رفت در پی شیطان در خطرها فتد از این خطواط چون درآید بخانه دل دوست نیست جانرا بغیر دوست بساط پدر ماست آدم واحد از حواز اد این همه اسباط بسکه بستی خیال خال و خطش کوهیا بی قلم شدی خطاط کوهی