کوهی
غزل ها
شمارهٔ ۵۳: آن مه ترک چون گل خنده زنان دی بدمست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن مه ترک چون گل خنده زنان دی بدمست قدح باده چو لعل لب خونخوار بدست از دل سوخته پیشش چو کباب آوردیم کام او سوخت لبش گفت کبابی گرم است گفتم ای جان جهان سوختم از هجر تو من گفت بی ما منشین با توام از روز الست تاحدیث از لب آن ساقی جان بشنیدم روح من مست شد و شیشه دلدار شکست دید ساقی که شکستم قدح از شوق لبش گفت دیوانه شدی عاشق و معشوق پرست قصد کردم که بگیرم شکن طره او هم بزنجیر سر زلف مرا در هم بست دید کوهی که بزنجیر وفا در بند است در خم جعد سیه رفت بخلوت بنشست کوهی