صوفی محمد هروی
دیوان اطعمه | خوراکی ها
بخش ۱۲۳: آه ازین درد جدائی که مرا بر جگرست - آه ازین آتش جانسوز که هردم به برست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آه ازین درد جدائی که مرا بر جگرست آه ازین آتش جانسوز که هردم به برست در جواب او مرض جوع زانواع مرضها بترست تو چه دانی که ازین درد، دلت بی خبرست سخنی با تو بگویم بشنو از سر صدق مرهم سینه هر گرسنه حلوای ترست قلیه گر بر سر بغرا نبود بد باشد لیک همکاسه چو افتاد از آن بد، بتر ست به روی سفره که مانند سماء دوارست کاسه ها اختر و آن صحن مزعفر قمرست آن که او قوت دل باشد و آسایش جان تنک میده و آن شیر برنج شکرست از گلستان ارم به بود اندر همه حال طبقی نرگسی آن لحظه که اندر نظرست صوفیا گر چه بلائی بود این گرسنگی با تو همکاسه پرخوار بلائی دگرست این چه بوی است که بازار معطر گشته مشک را قوت این نیست کباب جگرست صوفی محمد هروی