صوفی محمد هروی
دیوان اطعمه | خوراکی ها
بخش ۱۰۸: دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را - دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا در جواب او امروز بی نوائیم ای مطبخی خدا را بر بار نه تو اکنون این دیگ ماس وا را رازی که هست پنهان اندر درون گیپا دردا که از شمیمش خواهد شد آشکارا هر کار روز میعاد آید نصیب هر کس گویا که لوت خوردن گشته حواله ما را در اشتیاق حلوا دیوانه گشته ام من اکنون به دست من نه زنجیر زلبیا را از سرنوشت کوله، دوشاب رفت در دیگ «گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را» ای مطبخی بقائی در دعوتت نبینم «نیکی به جای یاران فرصت شمار ما را» آن دم که لوت خواران در مجمعی نشینند باشد که یاد آرند صوفی بینوا را صوفی محمد هروی