صوفی محمد هروی
دیوان اطعمه | خوراکی ها
بخش ۸۵: عاشقی دانی چه باشد، بی دل و جان زیستن - جان به جانان دادن و بر بوی جانان زیستن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشقی دانی چه باشد، بی دل و جان زیستن جان به جانان دادن و بر بوی جانان زیستن در جواب او نیست امکان در جهان بی قلیه و نان زیستن زان که هست امر محال امروز بی جان زیستن خسته جانی دارم از شوق کباب سنگ پخت خوش بود بیمار را بر بوی درمان زیستن در غم بریان ز نار جوع سوزم چون کباب ای دل این ساعت به جانم، چند ازین سان زیستن قرص گندم را منه بر سفره با نان جوین زان که دشوارست با کافر مسلمان زیستن در فراق صحن حلوای برنج و نان گرم جان به لب آمد بلی تا چند بتوان زیستن گرده میده مرا آید به دشواری به دست در جهان بی نان گندم نیست آسان زیستن بر سر خوان نعم صوفی مدام آسوده باد تا که انسان را بود از عمر امکان زیستن صوفی محمد هروی