صوفی محمد هروی
دیوان اطعمه | خوراکی ها
بخش ۶۳: از حد گذشت قصه درد نهان ما - ترسم که ناله فاش کند راز جان ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از حد گذشت قصه درد نهان ما ترسم که ناله فاش کند راز جان ما در جواب او از حد گذشت حالت جوع نهان ما ترسم که ضعف فاش کند راز جان ما می گفت قلیه با دل بریان برنج را غافل مشو ز گریه و آه و فغان ما سرگشته ایم در طلب گرده و عسل باشد که محرمی بدهد این نشان ما در سفره سماء نظر کن ببین که هست بهتر ز شمسی فلک این قرص نان ما چون مهرقند در دل صحن برنج بود فهمید از آن سبب خرد خرده دان ما چو ن مشعلی است شیشه پر کله نبات قناد گفت از آن شده روشن دکان ما صوفی از آن به صحن برنج است معتقد کو مرهمی است ساخته از بهر جان ما صوفی محمد هروی