صوفی محمد هروی
غزل ها
شمارهٔ ۶۲: گر کاتب قدرت به سر من ننوشتی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر کاتب قدرت به سر من ننوشتی از صومعه دل میل نکردی به کنشتی خرم دل آن کس که میسر شود او را یاری و صراحی شراب و لب کشتی گو بر سر خم می گلنار بمانید سازید چو ا زخاک من غمزده خشتی گر ره به سر کوی تو بردی دل زاهد سودای بهشت و هوس حور بهشتی ما را نرسیدی شرف عشق به عالم کردست قضا در گل آدم نسرشتی بر مهر تو دارم دل و غمهای رقیبان حیف است که همخانه خوبی شده زشتی جز نقش خیال تو نبودی به ضمیرش هر شعر که صوفی ستم دیده نوشتی صوفی محمد هروی