صوفی محمد هروی
غزل ها
شمارهٔ ۳۹: آن پری دور از من و من در غمش دیوانه ام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن پری دور از من و من در غمش دیوانه ام آشنای اویم و از خویشتن بیگانه ام چون سگ دیوانه بر در مانده ام حیران و زار نیستم قابل از آن ره نیست در کاشانه ام داد جام باده ام دل گشت فانی زین طرب می رود جان از بدن برگشت چون پیمانه ام ساقی از آب عنب دیگر مرا معذور دار زان که من مست دو چشم شوخ آن جانانه ام همنشینی دل نمی خواهد مرا با هیچ کس با خیال روی او تا در جهان همخانه ام هرگز آبادان مبادا سینه من تا به حشر هست چون گنج غم او در دل ویرانه ام خلق می گویند صوفی در غمش دیوانه شد ای مسلمانان بلی دیوانه ام دیوانه ام صوفی محمد هروی