صوفی محمد هروی
غزل ها
شمارهٔ ۳۵: بدان امید که ناگه ببینم آن رویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بدان امید که ناگه ببینم آن رویش به هر بهانه برم روزگار در کویش ز شوق دیدن خالش کشیم ناله و آه من شکسته چها می کشم ز هندویش کشیده نیل بر ابرو ز بهر چشم بد او نظر کنید چو نو شد هلال ابرویش به کوی خویش دهد صد هزار سر بر باد ز بام قصر چو افتد نظر به هر سویش دگر امید خلاصی مدار در عالم دلا شدی چو اسیر کمند گیسویش چه جای من که دل از زاهدان گوشه نشین به سحر می برد آن غمزه های جادویش به سر ندارد از آن مه، به سر رود صوفی به کوی او به تمنای دیدن رویش صوفی محمد هروی