صوفی محمد هروی
غزل ها
شمارهٔ ۲۶: بر عارض تو خط، چو پراکنده می شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر عارض تو خط، چو پراکنده می شود ترک فلک غلام ترا بنده می شود آن دم نبات را نکند هیچ کس قبول کان لعل شکرین تو پر خنده می شود دانی که چیست نرگس مخمور سر به پیش از چشمهای مست تو شرمنده می شود آن را که کشت غمزه شوخ تو بی گناه چون از لبت شنود سخن زنده می شود گویی که دل چراست برین آستان مقیم جانا سگان کوی ترا انده می شود از خون مشوی دامن رعنای خویش را کز چشم عاشقان تو زاینده می شود وا حرتا که از سر کوی تو نامید صوفی مستمند تو برکنده می شود صوفی محمد هروی