صوفی محمد هروی
غزل ها
شمارهٔ ۱۹: روی تو آتش است و برو خال چون سپند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روی تو آتش است و برو خال چون سپند زآن رو، ز چشم بد نرسد مر ترا گزند دیگر نبات را به جهان قیمتی نماند زآن دم که کرد حقه لعل تو نیمخند چون نیشکر ز قد تو لاف دروغ زد قناد در دکانش از آن ساخت بند بند در حقه های زلف تو دل ماند مبتلا آهو کجا رود چو در افتاد در کمند ای زاهدان چه منع من از عشق می کنید بادست چون نصیحت مجنون مستمند ما عاشقیم و هر دو جهان زیر پای ماست آری به یمن دولت عشقیم سربلند تلخ است صبر بر دل صوفی ولی چه باک بیمار را چو داروی تلخ است سودمند صوفی محمد هروی