صوفی محمد هروی
غزل ها
شمارهٔ ۹: مرا ز آدم خاکی چو غم بود میراث
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا ز آدم خاکی چو غم بود میراث کجاست دامن ساقی کزو رسم به غیاث جهان بود حدثی بازمانده از فرعون بشو به آب قناعت تو دست ازین احداث چو گنده پیر قبیح است دهر مردم خوار برو چو اهل یقینش طلاق کن به ثلاث فلک چو حادثه زای است زو مشو ایمن پناه بر به در می فروش از آن احداث جهان چو بر سر راه قیامت است بلی منه اساس اقامت که نیست جای اثاث خبیثه ای است جهان و تو باز عالم قدس چو کرکسان مکن امروز خوی بر اخباث بنه تو دل به غم و غصه جهان صوفی چو این رسید ز حوا و آدمت میراث صوفی محمد هروی