قوامی رازی
دیوان اشعار | قوامی
شمارهٔ ۷۳ - در غزل است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم ز عشق تو هرگز محال نندیشد وگر ز هجر بمیرد وصال نندیشد ترا دهم بدل خود هر آنچه هست مرا کسی که جان به تو بخشد ز مال نندیشد ز جان و مال به عشق تو در نیندیشم که مرغ سوخته از پر و بال نندیشد دلی که یابد عشق تو جاودان ماند کسی که یافت بهشت از زوال نندیشد دلم ز هجر تو هرگز نترسد ای دلبر از آنکه چهره زنگی ز خال نندیشد تو را از طعنه بدخواه هیچ باکی نیست گل از ملامت باد شمال نندیشد مرا به وصل چو سیمرغ تو امیدی نیست هرآنکه عاقل باشد محال نندیشد قوامیت چو شد اندر وصال نیک اندیش دلش ز فرقه باطل سگال نندیشد وصال جوی ز رنج فراق نهراسد فراخ روزی از قحط سال نندیشد قوامی رازی