قوامی رازی
دیوان اشعار | قوامی
شمارهٔ ۵۷ - در غزل است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی در عشق تو دلریش باشد که مسکین عاشق و درویش باشد ز شادیها شود بیگانه آن دل که با اندوه عشقت خویش باشد هر آن کو صحبت سیمرغ جوید به هر حالی محال اندیش باشد فغان از چشم مست تو که پیوست موافق سوز و کافرکیش باشد بود درمان هجرت درد عاشق که یاد گرگ رنج میش باشد پسندی کز لب نوشینت ای جان جهان را نوش و ما را نیش باشد هر آن کو عشق بازد با تو معشوق زهر عاشق بتر دلریش باشد ندانی پس نگارینا که آن را که بامش بیش برفش بیش باشد پس از هر سروری باشد قوامیت ولی در عشق بیش از پیش باشد قوامی رازی