قوامی رازی
دیوان اشعار | قوامی
شمارهٔ ۵۱ - در غزل است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای مهر تو در میان جانم و ای نام تو بر سر زبانم تو خوب چو باغ ارغوانی من زشت چو کشت زعفرانم از بردن نام و زلف و خالت چون نافه مشک شد دهانم شبها ز غمت همی نخسبم زین است که زرد و ناتوانم هندو نیم ار تو را چرا پس بر بام غم تو پاسبانم گر نام تو بر سرم نبودی کس بازنیافتی نشانم گفتی که کنی تو در سرم جان حقا که در آرزوی آنم خود را عجمی چه سازی ای ترک هرگه ز تو بوسه ای ستانم گویم که بیار آن لب شیرین گوئی تو که پارسی ندانم با گرسنگان به خوان وصلت گر هیچ کری کند بخوانم آن رفت که با قوام بودم امروز قوامیم نه آنم قوامی رازی