قوامی رازی
دیوان اشعار | قوامی
شمارهٔ ۴۴ - در تغزل است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شاید که دلم ققاع نگشاید زان بت که به جز صداع ننماید نز مجلس را ز خلوتم بخشد نز حجره خاص بوسه فرماید صد شربت زهرا گر دهد خشمش با آب لب شکرینش نگزاید زان زلف که چنگ باز ر«ا» ماند هر لحظه دل چو کبک برباید هر چند ز جانش دوستر دارم یک ذره دلش به مهر نگراید گفتم مبر آبروی عشاقت گفت آب به شب تیز همی زاید زو بوسه کجا طمع توان کردن کز خویشتنش سه بوسه می باید آواز همی دهد که ای مسکین از دوستی تو کار برناید یک ساعت روی خوب او دیدن صد ساله به زندگانی افزاید تن در ده و غم خواری قوامی هان تا خود پس از این تو را چه پیش آید قوامی رازی