قوامی رازی
دیوان اشعار | قوامی
شمارهٔ ۲۴ - در مدح شخصی محمد نام و تقاضای صلتی از او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خواجه شغل بنده را تیمار دار تا کمر پیشت ببندم بنده وار وقت من خوش دار و برگم ده که من خوشترین وقتی تو را آیم به کار تا بود نام محمد بر سرت از قوامی به نیابی یار غار موی اشقر داری و الفاظ جزل راست گوئی حیدری با ذوالفقار لفظ من در تو نگشته درفشان دست تو بر من بود دینار بار از تو زیباتر ندیدم آدمی این چه فضلست الله الله زینهار ای بزرگ این جمله در باقی نهیم وقت را گر خردکی داری به یار هیچ می دانی که من زن کرده ام وز پی روزی به رنج از روزگار مهر زن بر گردن و مهرش مرا چون شتر کرده است در بینی مهار آب پشت من مرا برد آبروی تاشدم بر چشمها چون خاک خوار بنده ای بودم ملک را پیش از این خامش و آهسته و پرهیزگار آتش شهوت کنونم کرده است ز آب پشت و باد حمدان خاکسار قوامی رازی