رضاقلی هدایت
روضه اول | در نگارش احوال مشایخ و عارفان
بخش ۱۳۹ - مسعود بخارایی عَلَیهِ الرَّحْمَةُ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اصلش از قریهٔ بک از توابع بخاراست. مدت ها در ماوراءالنهر حکومت کرد. سال ها نیز تحصیل علوم نمود. عاقبت از طلب مطلوب حقیق دردی در دلش ظاهر شد. بعد از سیاحت ها به دهلی آمده، در آن ولایت دست ارادت به دامان باسعادت جناب شیخ نصیرالدین دهلوی مشهور به چراغ دهلی از خلفای شیخ نظام اولیا زده، به یمن خدمت و عزلت در خانقاه، شیخ به مدارج عرفان و معارج ایقان ارتقاء و ارتفاع جست. او را کتب است: نورالعیون و امّ الصفایح و مرآت العارفین از اوست. در مرآت العارفین گوید با شیخ خود می رفتم گذار ما به سر منزل مجذوبی افتاد که هرچه پیش او می آمد به حسب نور شهود، هذا ربی گفته، سجده می نمود، پس از سجده می گفت: اَللّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُ بِکَ مِنْاَنْاُشْرِکَ بِکَ شیئاً. با خود گفتم ای عجب قولش این و فعلش آن. پیر روشن ضمیر فرمود انکار به حالش مکن که در این حالت از استغراق حال در آینهٔ وجود خلق به جز حق نمی بیند. این دو رباعی از او قلمی گردید: سلطان حقیقت دل جان بخش من است ملکِ دو جهان زیرِ پیِ رخشِ من است آن چیز که نیست نیست و آن چیز که هست بی منت اغیار همه بخش من است ٭٭٭ بر یاد لبت باده حلال است حلال می نیست، تجلّیِ جلال است جلال جز طلعتِ زیبای تو ای مایهٔ حال هر چیز که دیدیم خیال است خیال رضاقلی هدایت