میرزا قاآنی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۸: دلدار بود دین و دل و طاقت و قرار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلدار بود دین و دل و طاقت و قرار چون او برفت رفت به یکبار هر چهار گویند صبرکن که بیاید نگار تو آن روز صبر رفت که رفت از برم نگار جایی که یار نیست دلم را قرار نیست من آزموده ام دل خود را هزار بار عاقل به اختیار نخواهد هلاک خویش پیش از هلاک من زکفم رفت اختیار تا یار هست از پی کاری نمی روم دلداده را چکار به از عشق روی یار شوریدگی نکوست به سودای زلف دوست دیوانگی خوشست به امید چشم یار آخر نمود بخت مرا زلف یار من چون خویش سرنگون و پریشان و بی قرار غم صدهزار مرتبه گرد جهان بگشت جز من نیافت همدمی از خلق روزگار قاآنی از جفای جهان هیچ غم مخور می خور به یمن عاطفت صاحب اختیار میرزا قاآنی