میرزا قاآنی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۷: ای شیخ چه دل نهی به دستار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای شیخ چه دل نهی به دستار گر مرد دلی دلی به دست آر بالای بتان بلای جانست یارب دلم از بلا نگهدار تن لاغر و بار عشق فربه صبر اندک و جود دوست بسیار ای دوست به عمر رفته مانی ترسم که نبینمت دگر بار آهم به دلت نکرد تاثیر در سنگ فرو نرفت مسمار ای کاش چو عید نیک بختان باز آیی و بینمت دگر بار هم گل برم از رخت به خرمن هم می کشم از لبت به خروار دزدیست دو سنبلت زره پوش مستیست دو نرگست کماندار پوشیده به زیر سنبلت گل روییده به دور نرگست خار امروز مراست بخت منصور کز عشق توام زنند بر دار گفتم شب تیره پیشت آیم تا سایه نباشدم خبردار غافل که ز آه آتشینم صد روز بر آید از شب تار ای ماه پریرخان خلخ ای شاه شکر لبان فرخار خار ستمم ز دیده برکن بارالمم ز سینه بردار با دوست جفا نمی کند دوست با یار ستم نمی کند یار مردم به نسیم روح خرم ما از نفحات وصل دلدار خون خوردنم از غم تو آسان جان بردنم ازکف تو دشوار چون حسن تو عشق من جهانگیر چون زلف تو بخت من نگونسار از حسن تو همچو نقش بی جان هرکس زده پشت غم به دیوار میرزا قاآنی