میرزا قاآنی
قصیده ها
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۷ - تتمهٔ قصیده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای با خطاب مهر تو هر ذره یی سپهر ای با عتاب قهر تو هر ممکنی محال حالی بدان رسیده که از حرص مدح تو بر من ز لفظ و معنی تنگ اوفتد مجال یکسو ز بس هجوم مضامین دلفریب حیران شود خیال من از فرط ارتجال یکسو ز بس تراکم الفاظ دلنشین لکنت خورد زبان من از فرط اتصال گرم آنچنان دوند حروف از قفای هم کاین حرف می نجوید از آن حرف انفصال شین خیزد ازکناری و اندر دود به سین دال آید از کرانی و اندر جهد به ذال پهلوزنان حروف مخارج به یکدگر من در میانه هائم و حیران خموش و لال زین درگذر مدیح توگفتن مرا چه سود کز هرکسی مدیح تو خوشترکند خصال مانی بدان قمر که بتابد به نیمشب مانی بدان مطر که ببارد به خشک سال مداح آن قمر که بود به از آن فروغ وصّاف این مطر که نکوتر ازین نوال مریخ را ز مهر تو سرطان شود شرف ناهید را ز قهر تو میزان شود وبال بخت ترا جه ان نفریبد به سیم و زر با شوی نوجوان کند عشوه پیرزال از یمن خاکپای تو طفلان به عهد تو با چشم سرمه کرده برآیند چون غزال برگرد آفرینش عالم ز عقل کل حصنی حصین کشید ز آغاز ذوالجلال وانگه کلید حصن به دست تو داد و گفت کاین حصن را ندانم غیر از تو کوتوال در هرچه در عوالم ذاتت نهفته بود نقشی نمونه ساخت خداوند لایزال از قدر تو فلک کرد از رای تو نجوم از خلق تو ملک کرد از حزم تو خیال قاآنی این فصاحت بیهوده را بهل بیدار شو ز خواب یکی چشم خود بمال چون وهم عاجزست چه آید زگفتگو چون عقل هائمست چه خیزد ز قیل و قال ناکام عاشقان نبود جزکنار و بون تا کار صوفیان نبود جز سماع و حال دوران دولت تو برون باد از شمر خورشید شوکت تو مون باد از زوال میرزا قاآنی