فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۵۳: اندوه تو شد وارد کاشانهام امشب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اندوه تو شد وارد کاشانه ام امشب مهمان عزیز آمده در خانه ام امشب صد شکر خدا را که نشسته ست به شادی گنج غمت اندر دل ویرانه ام امشب من از نگه شمع رخت دیده نورزم تا پاک نسوزد پر پروانه ام امشب بگشا لب افسونگرت ای شوخ پری چهر تا شیخ بداند ز چه افسانه ام امشب ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد ای بی خبر از گریه مستانه ام امشب یک جرعهٔ آن مست کند هر دو جهان را چیزی که لبت ریخت به پیمانه ام امشب شاید که شکارم شود آن مرغ بهشتی گاهی شکن دام و گهی دانه ام امشب تا بر سر من بگذرد آن یار قدیمی خاک قدم محرم و بیگانه ام امشب امید که بر خیل غمش دست بیاید آه سحر و طاقت هر دانه ام امشب از من بگریزید که می خورده ام امشب با من منشینید که دیوانه ام امشب بی حاصلم از عمر گرانمایه فروغی گر جان نرود در پی جانانه ام امشب فروغی بسطامی