غالب دهلوی
غزل ها
غزل 2:تعالی الله به رحمت شاد کردن بی گناهان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تعالی الله به رحمت شاد کردن بی گناهان را خجل نپسند آزرم کردم بی دستگاهان را خوی شرم گنه در پیشگاه رحمت عامت سهیل و زهره افشانده ز سیما رو سیاهان را زهی دردت که با یک عالم آشوب جگر خایی دود در دل گدایان و در دل پادشاهان را به حرفی حلقه در گوش افگنی آزاد مردان را به خوابی مغز در جوش آوری بالین پناهان را ز شوقت بی قراری آرزو خارا نهادن را به بزمت لای خواری آبرو پرویز جاهان را به داغت شادم اما زین خجالت چون برون آیم که رشکم در جحیم افگند خلد آرامگاهان را به دلها ریختی یکسر شکستن، هم زیزدان دان که لختی بر خم زلف و کله زد کج کلاهان را بنام خوبی خون گرم محبوبی که در مستی کند ریش از مکیدن ها زبان عذر خواهان را به می آسایش جان ها بدان ماند که ناگاهان گذر بر چشمه افتد تشنه لب گم کرده راهان را زجورش داوری بردم به دیوان، لیک زین غافل که سعی رشکم از خاطر برد نامش گواهان را گسست تار و پود پرده ناموس را نازم که دام رغبت نظاره شده رسوانگاهان را نشاط هستی حق دارد از مرگ ایمنم غالب چراغم چون گل آشامد نیسم صبحگاهان را غالب دهلوی