غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۴: دیگر از گریه به دل رسم فغان یاد آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیگر از گریه به دل رسم فغان یاد آمد رنگ پیمانه زدم شیشه به فریاد آمد دل در افروختنش منت دامن نکشید شادم از آه که هم آتش و هم باد آمد تا ندانی جگر سنگ گشودن هدرست تیشه داند که چه ها بر سر فرهاد آمد داغم از گرمی شوق تو که صد ره به دلم همچنان بر اثر شکوه بیداد آمد خیز و در ماتم ما سرمه فرو شوی ز چشم وقت مشاطگی حسن خداداد آمد رفته بودی دگر از جا به سخن سازی غیر منت از بخت که خاموشی ما یاد آمد خشک و تر سوزی این شعله تماشا داد عشق یکرنگ کن بنده و آزاد آمد دید پر ریخته و از قفسم کرد آزاد رحم در طینت ظالم ستم ایجاد آمد بر در یار چه غوغاست عزیزان بروید خونبها مزد سبکدستی جلاد آمد داده خونین نفسی درس خیالم غالب رنگ بر روی من از سیلی استاد آمد غالب دهلوی