غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۳۳: در گرد غربت آینه دار خودیم ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در گرد غربت آینه دار خودیم ما یعنی ز بیکسان دیار خودیم ما دیگر ز ساز بیخودی ما صدا مجوی آوازی از گسستن تار خوردیم ما از بس که خاطر هوس گل عزیز بود خون گشته ایم و باغ و بهار خودیم ما ما جمله وقف خویش و دل ما ز ما پرست گویی هجوم حسرت کار خودیم ما از جوش قطره همچو سرشک آب گشته ایم اما همان به جیب و کنار خودیم ما مشت غبار ماست پراگنده سو به سو یارب به دهر در چه شمار خودیم ما؟ با چون تویی معامله بر خویش منت است از شکوه تو شکرگزار خودیم ما روی سیاه خویش ز خود هم نهفته ایم شمع خموش کلبه تار خودیم ما در کار ماست ناله و ما در هوای او پروانه چراغ مزار خودیم ما خاک وجود ماست به خون جگر خمیر رنگینی قماش غبار خودیم ما هر کس خبر ز حوصله خویش می دهد بدمستی حریف و خمار خودیم ما تار نگاه پیرو ما سلک گوهرست رفتار پای آبله دار خودیم ما غالب چو شخص و عکس در آیینه خیال با خویشتن یکی و دوچار خودیم ما غالب دهلوی