وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۳۹۷: ای مرغ سحر حسرت بستان که داری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای مرغ سحر حسرت بستان که داری این ناله به اندازهٔ حرمان که داری ای خشک لب بادیه این سوز جگر تاب در آرزوی چشمهٔ حیوان که داری ای پای طلب اینهمه خون بسته جراحت از زخم مغیلان بیابان که داری پژمرده شد ای زرد گیا برگ امیدت امید نم از چشمهٔ حیوان که داری ای شعلهٔ افروخته این جان پر آتش تیز از اثر جنبش دامان که داری ما خود همه دانند که از تیر که نالیم این ناله تو از تیزی مژگان که داری وحشی سخنان تو عجب سینه گداز است این گرمی طبع از تف پنهان که داری وحشی باقفی