وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۳۷۴: شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کردهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کرده ای جانم گرفته در میان عشق هجوم آورده ای ای صید کش صیاد من تاب کمندت بازده تا چند دست و پا زند صید گلو افشرده ای ای عقل برچین این دکان از چار سوی عافیت کامد به بد مستی برون رطل پیایی خورده ای چون معدن الماس شد از عمزهٔ تو سینه ام رحمی که پهلو می نهد آنجا دل آزرده ای ای غیر ،دل داری تو هم اما دلت را نور کو در هر مزار افتاده است اینسان چراغ مرده ای گو مرغ آیی ره بتاب از ما سمندر مشربان یعنی به آتش در شدن ناید ز هر افسرده ای وحشی چه معنیها که تو کردی به این صورت عیان تا ره به این معنی برد کو پی به معنی برده ای وحشی باقفی