وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۳۶۲: خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده نشان اینچنین بختی کجا یابم نشانم ده نثاری خواهم ای جان آفرین شایستهٔ پایش پر از نقد وفا و مهر یک گنجینه جانم ده سخن بسیار و فرصت کم خدایا وصل چون دادی نمی بخشی اگر طول زمان طی لسانم ده سگ خواری کش عشقم به گردن طوق خرسندی اگر خوان امیدی گستری یک استخوانم ده من و آزردگی از عشق و عشق چون تویی حاشا گرت باور نمی داری به دست امتحانم ده من آن خمخانه پردازم که بدمستی نمی دانم الا ای ساقی دوران می از رطل گرانم ده یکی طومار در دست و در او احوال من وحشی اگر فرصت شود گاهی به یار نکته دانم ده وحشی باقفی