وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۳۴۷: تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو پاک از همه آلایشی عشق من و دامان تو زینسان متاز ای سنگدل ترسم بلغزد توسنت کز خون ناحق کشتگان گل شد سر میدان تو از جا بجنبد لشکری کز فتنه عالم پرشود گر غمزه را فرمان دهد جنبیدن مژگان تو تو خوش بیا جولان کنان گو جان ما بر باد رو ای خاک جان عالمی در عرصه جولان تو سهلست قتل عالمی بنشین تو و نظاره کن کز عهد می آید برون یک دیدن پنهان تو بردل اگر خنجر خورد بر دیده گر نشتر خلد آگه نگردم بسکه شد چشم و دلم حیران تو وحشی چه پرهیزی برو خود را بزن بر تیغ او آخر تو را چون می کشد این درد بی درمان تو وحشی باقفی