وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۲۵۸: به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ ز هجر دائمی ایمن ز وصل جاودان فارغ بلند و پست و هجر و وصل یکسان ساخته بر خود ورای نور و ظلمت از زمین و آسمان فارغ سخن را شسته دفتر بر سر آب فراموشی چو گل از پای تا سر گوش اما از زبان فارغ کمان را زه بریده، تیر را پیکان و پرکنده سپر افکنده خود را کرده از تیر وکمان فارغ عجب مرغی نه جایی در قفس نی از قفس بیرون ز دام و دانه و پروازگاه و آشیان فارغ برون از مردن و از زیستن بس بلعجب جایی که آنجا می توان بودن ز ننگ جسم و جان فارغ به شکلی بند و خرسندی به نامی تابه کی وحشی بیا تا در نوردم گردم از نام و نشان فارغ وحشی باقفی