وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۲۳۹: تن اگر نبود ز نزدکان چو شد گو دور باش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تن اگر نبود ز نزدکان چو شد گو دور باش دیده در وصل است پا از بزم گو مهجور باش در نگاهی کان به هر ماهی کنی آنهم ز دور سهل باشد گو عنایت گونه منظور باش یک نگاه لطف از چشم تو ما را می رسد گو کسی کاین نیز نتواند که بیند کور باش بزم بدمستان عشق است این به حکمت باده نوش ساقی مجلس شود هم مست و هم مخمور باش لطف با اغیار و کین با ما تفاوت از کجاست با همه هر نوع می باشی به یک دستور باش سیل بی لطفی همین سر در بنای ما مده خانهٔ ما یا همه ویرانه یا معمور باش کار ما و کار وحشی پیش تیغت چون یکیست گو دلت بی رحم و بازوی ستم پر زور باش وحشی باقفی