وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۱۹۷: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید کلاه کج نهد از ناز و بر سرگذر آید رسید بار دگر بار حسن حکم چه باشد دگر که از نظر افتد که باز در نظر آید ز سوی مصر به کنعان عجب رهیست که باشد هنوز قافله در مصر و قاصد و خبر آید کمینه خاصیت عشق جذبه ایست که کس را ز هر دری که پرانند بیش ، بیشتر آید سبو به دوش و صراحی به دست و محتسب از پی نعوذبالله اگر پای من به سنگ بر آید مگو که وحشیم آید ز پی اگر بروم من چه مانعست نیاید چرا به چشم و سر آید وحشی باقفی