وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۱۹۱: سرخیی کان ز نی تیر تو پیدا باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سرخیی کان ز نی تیر تو پیدا باشد رنگ خونابهٔ خم جگر ما باشد رازها دارم و زان بیم که بدنام شود می کنم دوری از آن شوخ چو تنها باشد چون دهم جان کفنم پینهٔ مرهم گردد بسکه از تیغ توام زخم بر اعضا باشد ای خوش آن ناز که چون بر سر غوغا باشی اثر خنده ز لب های تو پیدا باشد چون تو در دیده نشینی نرود اشک بلی کی رود طفل زجایی که تماشا باشد میرم از دغدغه چون غیر نباشد پیدا که مبادا حرم وصل تواش جا باشد گل گل از سنگ جنون گشت تن ما وحشی آری آری گل دیوانگی اینها باشد وحشی باقفی