وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۱۸۷: آیینهٔ جمال ترا آن صفا نماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آیینهٔ جمال ترا آن صفا نماند آهی زدیم و آینه ات را جلا نماند روزی که ما ز بند تو آزاد می شدیم بودند سد اسیر و یکی مبتلا نماند دیگر من و شکایت آن بی وفا کز او هیچم امیدواری مهر و وفا نماند سوی مصاحبان تو هرگز کسی ندید کز انفعال چشم تو بر پشت پا نماند وحشی ز آستانهٔ او بار بست و رفت از ضعف چون تحمل بار جفا نماند وحشی باقفی