وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۱۸۵: در آن دیار که هجران بود حیات نباشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در آن دیار که هجران بود حیات نباشد اساس زندگی خضر را ثبات نباشد منادی است ز هجران که هر که بندی شد ز بند خانه ما دیگرش نجات نباشد مبین به ظاهر بی لطفیش که هست بتان را تغافلی که کم از هیچ التفات نباشد متاعهای وفا هست در دکانچهٔ عشقم که در سراسر بازار کاینات نباشد به مذهب که عمل می کنی و کیش که داری که گفته است که حسن ترا ، زکات نباشد بساط دوری و شطرنج غایبانه به خوبان به خود فرو شده وحشی عجب که مات نباشد وحشی باقفی