وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۱۷۹: عشق گو بی عزتم کن ، عشق و خواری گفتهاند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق گو بی عزتم کن ، عشق و خواری گفته اند عاشقی را مایهٔ بی اعتباری گفته اند کوه محنت بر دلم نه منتت بر جان من عاشقی را رکن اعظم بردباری گفته اند پای تا سر بیم و امیدم که طور عشق را غایت نومیدی و امیدواری گفته اند پیش من هست احتراز از چشم و دل از غیر دوست آنچه اهل تقویش پرهیزکاری گفته اند راست شد دل با رضای یار و ، رست از هجر و وصل آری آری راستی و رستگاری گفته اند من مرید عشق گر ارشاد آن شد حاصلم آن صفت کش نام موت اختیاری گفته اند زیستن فرعست وحشی ، اصل پاس دوستیست جان و سر سهلست اول حفظ یاری گفته اند وحشی باقفی