وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۱۷۸: باغ ترا نظارگیانی که دیدهاند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باغ ترا نظارگیانی که دیده اند گفتند سبزه های خوشش بر دمیده اند در بوستان حسن تو گل بر سر گلست در بسته بوده ای و گلش را نچیده اند ای باد سرگذشت جدایی به گل بگوی زین بلبلان که سر به پر اندر کشیده اند آیا چگونه می گذرد تلخی قفس بر توتیان که بر شکرستان پریده اند شکرت به خون رقم شود ار سر بری به جور عشاق را زبان شکایت بریده اند از بی حقیقیست شکایت ز مردمی کز بهر ما هزار حکایت شنیده اند وحشی بیا که آمده آن بلهوس گداز زرهای کم عیار به آتش رسیده اند وحشی باقفی