وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۱۵۵: ترسم در این دلهای شب از سینه آهی سرزند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترسم در این دلهای شب از سینه آهی سرزند برقی ز دل بیرون جهد آتش به جایی درزند از عهده چون آید برون گر بر زمین آمد سری آن نیمه های شب که او با مدعی ساغر زند کوس نبرد ما مزن اندیشه کن کز خیل ما گر یک دعا تازد برون بر یک جهان لشکر زند آتشفشانست این هوا ، پیرامن ما نگذری خصمی به بال خود کند مرغی که اینجا پرزند می بی صفا، نی بی نوا ، وقتست اگر در بزم ما ساقی می دیگر دهد مطرب رهی دیگر زند ما را درین زندان غم من بعد نتوان داشتن بندی مگر بر پانهد، قفلی مگر بر در زند وحشی ز بس آزردگی زهر از زبانم می چکد خواهم دلیری کاین زمان خود را بر این خنجر زند وحشی باقفی