وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۱۴۵: دوش در کویی عجب بی لطفیی در کار بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش در کویی عجب بی لطفیی در کار بود تیغ در دست تغافل سخت بی زنهار بود رفتن و ناآمدن سهل است با خود خوش کنیم دیده را نادیده کرد و رفت این آزار بود رسم این می باشد ای دیر آشنای زود سر آنهمه لاف وفا آخر همین مقدار بود یاری ظاهر چه کار آید خوش آن یاری که او هم به ظاهر یار بود و هم به باطن یار بود بر نیاوردن مروت بود خود انصاف بود آرزوی خاطری گردور یک دم دار بود کرد وحشی شکوهٔ بی التفاتی برطرف درد سر می شد و گرنه درد دل بسیار بود وحشی باقفی