وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۱۳۷: دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بود تا به روزم چشم بر بام و در آن خانه بود دی که میمد ز جولانگاه شوخی مست ناز نرگسش بر گوشهٔ دستار خوش ترکانه بود بهر آن نا آشنا می رم که فرد از همرهان آنچنان می شد که گویا از همه بیگانه بود آن نصیحتها که می کردیم اهل عشق را این زمان معلوم ما شد کان همه افسانه بود قرب تا حاصل نشد دودم ز خرمن برنخاست اتحاد شمع برق خرمن پروانه بود سوختن با آتش است و عشق با دیوانگی عشق بر هر دل که زد آتش چو من دیوانه بود وحشی از خون خوردن شب دوش نتوانست خاست کاین می مرد افکن امشب تا لب پیمانه بود وحشی باقفی